روزهای زندگی هستی کوچولو

عسلی مامان،   دکتر 3 شهریور ماه مشخص کرده بود برای سونو و تعیین جنسیت.که ما از روز قبل از هیجان اضطراب گرفته بودیم . البته برای من و بابایی اول سلامتی شما اهمیت داشت عزیزم ، اما من و بابایی که عید برای اولین بار رفته بودیم کربلا دعا کرده بودیم که خدای مهربون یه نی نی سالم و صالح بهمون عطا کنه و اگر به صلاح هست اون نی نی دخمل هم باشه ایشالا...  باباجون و مامان گل خودم هم گفته بودن که ایشالا سالم باشه اما عاششششق دخترن . خلاصه یکشنبه بابایی مرخصی گرفت تا باهم بریم،ساعت 2 وقت داشتیم  به موقع رسیدیم ولی خیلی شلوغ بود ، بابایی هم که از شلوغی بیزار یه کمی عصبانی شده بود .رفتیم ناهارم خوردیم اومدیم اما هنوز نوبت ما نشده بود . د...

سلام فسقل مامان                    این وبلاگ رو در تاریخ ٩٢/٦/١٥ خاله هانی عزیز و مهربونت ثبت کرد که روزهای زندگی و کودکانه هایت را برایت یادداشت کنیم تا بدونی چقدر برامون با ارزشی و بزرگتر که شدی با دستای قشنگ خودت خاطراتت رو ادامه بدی ، امیدوارم جز روزهای شاد  وشیرین نباشدعزیزکم        دوست داشتم که زودتر این وبو برات درست کنم اما مهربونم مامانی به خاطر ویار شدید تو این چند ماه روزهای سختی رو گذروند  که حالا شکر خدا بهتر شدم  و روی ماه گل دخترمو ببینم بهتررررم میشم.    &nb...

هستی کوچولوی مامان       روزت مبارک دختر نازم ...

دردانه ام،  این اولین یادداشتی است که برایت می نویسم و این افتخار رو پیدا کردم  مامان یه فرشته کوچولوی آسمونی شدم. خدا رو شاکرم و همیشه قدردان این هدیه آسمانی هستم.   زیبای مامان، تو باید به این دنیا بیایی، نفس بکشی و به نیکی زندگی کنی. میخواهم همیشه خوشحال باشی حتی هنگامی که در حال زدودن اشک هایت هستی عزیزم !     گل دختر ما، میخواهم بدانی من و بابایی همیشه مثل یک دوست در کنارت هستیم  ، ما با هم یک دنیای شیرین و دوست داشتنی میسازیم . همه توانمان را برای خوشبختی ات بکار میگیریم. در نهایت  میخواهم بدانم که با یاری خدا برایت الگویی میشوم  همچنان که خدای مهربان در قرآن کریم ا...